«هراس کهنه»


هی ! شاه کولی مست !....
ترسم از تنهائی نیست...
ازهجوم تیز نگاه توست که از چله ی مژگانت رها می شود و بسوی من می تازد....
 باور کن من از چشمان تو می هراسم .... با این همه نمی خواهم از آماج نگاه های تو در امان باشم....
ترسم از نگاه تو در تنهائی نیست.... بباران نگاه تندت را....
نظرات 12 + ارسال نظر
بابک دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:37 ق.ظ http://didareeshgh.persianblog.com

مثل‌اینکه واقعاْ مارو فراموش کردی.........

صادق دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:05 ق.ظ http://matrooke.persianblog.com

سلام. خاکستری نبود... اصلا غروبی نبود ... رگبار بارون بهاری شاید... .

کسری سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 01:55 ق.ظ http://kasra2754.persianblog.com

در دلم عشق تو چون شمع به خلوتگه راز..

در سرم شور تو چون باده به میناست هنوز ...

امین پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:39 ق.ظ

میدونستم... میدونستم اهلش نیستی.. یعنی سرشتت اصلا قبول نداره دوری از عشق رو... تو هم مثل ما معتاد به بخشیدن شدی...

سپهر یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:38 ب.ظ http://sepehrlp.blogsky.com

به رسم روزگار گذشته.....
به یاد....غبار روی آینه....
هیچ یادی از خیالی های گذشته نمی گیری....
برای چشمانی که خواستن رو طلب میکنن....
برای دستانی که مرگ را خواهنند...
برای قلب هایی که سکوت..... تنها ....و تنها ترین صدایی که میشه از اونا شنید.....
یاد عشق رو فراموش نکن....
........................................

موفق باشی.....من که دیگه هیچ امیدی برای نوشتن ندارم....
...........ولی چشمانی دارم برای خواندن....
راستی Devil هم بلاگ داره.... نمی دونم چه جیزی باعث این شده....
ولی هر چه بود گذشت...

پری کوچک غمگین پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 06:13 ب.ظ http://www.shabgireashegh.persianblog.com

تیری که از کمان نگاهت رها می شود و بر قلبم می نشیند...آه این زخمی را مرحمی نشاید....به منم سر بزنی خوشحال میشم!

نیلوفر شنبه 4 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 04:43 ب.ظ http://niloofarestan.persianblog.com

مانای عزیزم میدونی چقدر دلتنگ نوشته های قشنگنت بودم؟ آرشیو یکساله ات رو باید بخونم. دلم کلی تنگ شده.

خرس مهربان شنبه 4 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:34 ب.ظ http://khersm.persianblog.com

سلام دوست عزیز جالب بود هراس کهنه شما

کودک ۱۸ ساله یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 08:37 ب.ظ http://pink-pride.persianblog.com

هراسم از آن است که روزی تیر مژگانت بر چشمانم ننشیند دگر و شب های تنهایی مرا آرامشی تلخ لبریز کند و پریشانی شیرین نگاهت از من جدا شود...

سهند پاتر دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 04:56 ب.ظ http://sahandpotter.blogsky.com

چیزی ندارم بگم چون خیلی قشنگ بود!!!!

پسر بس جمعه 17 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 04:29 ق.ظ

سلام خاکستری
همیشم ادما وقتی از چیزی میگن که هراس ندارن
دقیقن از وحشتشون میگن
مانا این هراس باهات میمونه شاید تا ابد ...

حامد شنبه 18 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 12:42 ق.ظ

سلام /// مدت ها بود این جا نبودم ... دل تنگ نو .... حامد .. نمی دونستم این جا هم هستی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد