چقدرهای ناتمام یک دیوانه

چقدر راه دارم. رفته و نرفته

چقدر مقصد دارم نرسیده و رسیده

چقدر حرف دارم نزده

چقدر بی تو بوده ام یک آسمان

چقدر سرد است اینجا یک ضمحریر

چقدر بغض دارم نشکسته

چقدر صبر دارم تمام نشده

چقدر گل دارم گل خواهش

چقدر چشم دارم ندیده

چقدر گوش دارم نشنیده

چقدر ترانه دارم نسروده

چقدر آواز دارم نخوانده

چقدر روز و شب دارم پی در پی

چقدر خنجر در پشت دارم سیاه

چقدر آشنا دارم یک دنیا غریبه

چقدر غریبه دارم از من با خودم آشنا تر

چقدر نگاه دارم مات و زل

چقدر کاغذ دارم بی خط

چقدر خیال دارم بافته

چقدر رویا دارم ندیده

چقدر دفتر دارم پر از سیاه مشق های خط خورده

چقدر هیچ چیز ندارم

چقدر همه چیز دارم

چقدر هیچ کس نمی فهمد

چقدر ؟

چقدر خسته ات کرده ام

چقدر؟

چقدر دنبال ان چشمان دریائی توی رویا دویده ام یک کویر……

چقدر معروف شده ای اندازه ی یک تابلوی به سرقت رفته

چقدر فراموشم شده ای اندازه ی صندوق قدیمی کهنه و پوسیده ی کنج انبار

چقدر دروغ می گویم

من کجا تو را مثل اسباب کهنه توی فراموشی غرق کرده ام

چقدر سکوت می کنی

چقدر نمی فهمم

چقدر نمی دانی

چقدر چقدر ها زیادند

چقدر چقدرها تمام نمی شوند

چقدر ؟چقدر دارم….