«زمخت»


صورتم می سوزد ...

همین امروز و فرداست که یک عالمه جوشهای زشت در بیاورم بس که این صورت زبرت را به پوست صورتم می چسباندی

می دانستی تانگوی دونفره را دوست می‌داشتم و نور کم آباژور را .

آداجیو های بی کلام را و صدای ارگ کلیسا را .

می دانستی موسیقی های تند مضطربم می کردند

من هم خوب می دانستم تو عاشق درام بودی و صدای جیرینگ جیرینگ سنج هایش را چقدر دوست داشتی . همیشه مهمان لبخندم بودی وقتی که از علایقت حرف می زدی . چه لذتی می بردی همسرت نه از موسیقی تند اضطراب آور شکایتی دارد نه از صورت اصلاح نشده ای که پیش از ازدواج هر روز مثل آینه می درخشید !

با اینکه به ندرت پیش می آمد  آنی که من می گویم را گوش کنی  ولی این دلیل قاطعی برایم نبود که  از آن دسته زنها باشم که با چهار تا بوسه و یکی دوتا پشت چشم نازک کردن کارم را پیش ببرم

زن بودن و زن ماندن چیزی ورای این کارهای احمقانه است! دلم نمی خواست تو با چند قطره اشک بیائی سراغم و با دو تا دلبری بیفتی به دل ضعفه

چقدر گفتم شب به هنگام خواب آدامست را از دهانت دربیار...من از خر و پف کردن هایت می ترسیدم... هی فکر می کردم داری خفه می شوی....

خیس عرق می شد تنم ...وقتی تکانت می دادم تا بیدار شوی چقدر بداخلاق بودی...

آرزو ماند به دلم یکبار با خلق خوش ...با یک لبخند بیدار شوی و زنگ ساعت را ببندی

 

صد بار گفتم بابا ! من یادگاری نمی خواهم

چقدر روی پوست من قدم زدی و من به رسم معهود زنانگی  صدایم در نیامد وقتی که تمام تنم درد می کرد از بی هوا گام برداشتن هایت  

روی تمام تنم رد پاهای سردت باقیست .همانها که شبها توی رختخواب می چسباندیشان به ساقهای گرمم که یخشان باز شود.

 نه پاهایت ...خودت  هم هیچ وقت گرم نشدی ...

مرا هم سرد کردی

جوری مرا قدم زده ای که تا آخر عمر بماند یادم

چقدر آخر نفهمیدی تو که نباید گول این ظاهر مرا می خوردی

من زن بودم چرا باورت نشد؟!

من زن بودم ... چه ساده ساقهایم را خرد کردی ....

من زن بودم...... اما سیراب .....
از دریای محبتی که در من بود  .
            نفهمیدم چطور آن دریای شفقت در من خشکید!

من زن بودم....

تو مرا اما

خوب توانستی تا مرز نیستی پیشم ببری

اما باور کن پیش از آنکه بمیرم تو را از زندگی ام پاک خواهم کرد

 

جدی بگیر آن من سرکش مرا  که زن بودن من ورای زنانگی های روزمره ایست که هر روز توی محل کارت..... توی تاکسی.... سر خیابان به انتظار یک ماشین شیک و..... جاهای دیگر می بینی

زنانگی مرا  جدی بگیر.

آنطور هم ذل ذل نگاهم نکن ....

هی ! من دیگر گول چشمهایت را نمی خورم...
این را یادت نگهدار.....