ماهتاب بی زوال حسن رویت
رنگ پریده ام می کند هر روز
نحیف تر از لحظه ای پیشم
بی تو
قهر آلوده ی من
تشنه تر از هر زمان همیشه ات را معنائی نیست
لبان غنچه خجل گرت همیشه تازه ترند
....
نشسته ام در خیال تو چه ساده و خام خیال
که ز مه رویت ماه تابی بتابدم.....
*****************
در دیار سوسوزنان ستاره ای
باران نمی بر شیار دستهایش
می دوید
خسته بود و بی کویر
ناگهان هجوم نور شهاب سنگی غریب
دیار سوسو زنان دلش روشن کرد
برقی جهید .....
دیار ستاره ی کوچک
آتش گرفته بود