باز گشته ام از برزخ جائی مانند هیچ کجا در کنار کسی مثل هیچ کس مانا اینجاست جاریست ای تمامی آنها که دوستم می دارید ای تمامی آنها که دوستتان می دارم و حتی شما که دوستم نمی دارید آیا باز صدایم نمی کنید؟
مانا جان سلام. تو هم که مدام از پس واقعه ها می آیی و می روی. ما را هم که فراموش کرده ای . همان گونه که خدایمان ... نیستی و این برای من سخت . ما منتظر هستیم حتی اگر بخواهی قلمت را کنار بگذاری.می مانیم تا .... برای عزیزانمان دعا کن . نسل سبز ما این روز ها هوایش بارانی است. دوست داشتی خیس شدن را از پس یک واقعه به خانه مان سری بزن. برای تو ای نا شناس .ما در پس این کابل ها در انتظاریم.
آقا طییب.
دوشنبه 26 خردادماه سال 1382 ساعت 12:39 ب.ظ
چشم.مگه تو گذاشتی رفتی .گفتی با خودت که ا خدا مر گمان بدهد داداشی هم داشتیم .هر چند برای روزهای خوشی.چشم با وحید کاری ندارم از اول هم کاری نداشتم اصلا میروم و برایش مینویسم دسته کورها به وجود شما احتیاج مبرم دارد.لطفا قدم رنجه کنید و....(داشتم عادت میکردم.داشتم کم کم عادتمیکردم اینجا نیام تو کامنتای خودم هم دمبال مانایی نگردم حالا هم که اومدید.خوش اومدید.شاید نه حتما با خودتون میگید این اون طییبی که من میشناسم نیست.باشد من که چند ماهی هست با خاطرهءمانا صفا میکنم.ببخشید هر قدر سعی کردم از این شیرین تر نشد بنویسم.لعنت به هر چی وبلاگ دو نفرهء بد قدمه .بگذریم بگذریم بگذریم بگذریم.هر چی ادامه میدم بد تر میشه.دم امتحاناحال نداشتمون گرفته تر شد.واسه معذرت خواهی بخاطر این نو شته ها ......برمیگردم.
سلام آبجی .تا اولین امتحانم کمتر از ۲۴ ساعت مونده.گفتم که...واسه معذرت خواهی میام.اما یه حرفی نگفته مونده.آبجی گوش یکیمون که رفته بی خبر و اون یکی رو احساسشو عشقشو کفی کرده باس کشیده شه.اگه اون گوش مال ماس خوب یا علی بکش ابجی بکش هر چه از دوست رسد نیکوست.اصلا ما که از اول یقه کتمونو دو دستی پیشکش کرده بودیم.بزن تو گوشمون ابجی بزن که نگن داره بی لهونه گریه میکنه مرده گنده.ده بزن ده.باز داره تلخ میشه حرفام .زودتر برم.راستی خیلی سنگین بود برام .اما رفتم پیشش گفتم بیاد واست کامنت بذاره.نوشتم ابجیم کم ادم راستکی تو کوچه و خیابون میبینه اینجا هم دلش هوای تو رو کرده.اگه نیاد میرم التماس میکنم.یهبار خوشگل دعامون کن.تا فردا خوشحال بیام پیشت.(کسی به من نگفته بود که خانه بی تو مانده .که شهر از تو خالی است کسی غزل نخانده)هنوزم آبجی ،ماناس واسه طییب.یا حق.
اگه می خوایی در مورد کامپیوتر بیشتر بدونی به من یه سر بزن.به تمام سوالات هم جواب می دم.
[ بدون نام ]
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 ساعت 12:50 ب.ظ
سلامی دوباره......ممنون که سر زدی....نمیدونم شاید قاطی کرده باشم....ولی این فقط گشایش یک عقده بود.......یه نوشته سیاه........از اون نوشته هایی که بعضی آرزوشو دارن ولی جراتشو ندارن میترسن سنگ شن.........این فقط یه گپ بین دو تا رفیق بود همین.........منتظر نوشته ات هستم...............یا حق
باید از غلاف خودمون خارج بشیم. دیگه بسه بنویسیم حالمان خوبه وسلامت هستیم ، شما چطورید، چکار میکنید؟ دیگر زمان حکمرانی بزرگترها بر کوچکترها از بین رفته، الان ایده کسانی فقط می تواند تاثیر گذار باشد که بیشتر،سریعتر و قوی تر جلو رفته اند موفق باشی
هی خنگای خدا! نکنه جدی جدی فکر کردین من اهل قهر و این جنگولک بازیام ؟ الحق که خنگین ! چته تو ؟ راستی جان من چهار خط مطلب می تونی بنویسی توش اسمت نباشه ؟ مگه حافظی تو ؟؟ دیگه ام اینکه اون بچه جنوب شهرو بگو بشینه سر درسش . بعید می دونم استاتیک هم پاس کرده باشه !! میای اون ورا راجع به نوشته هام نظر بده . تعریف معریف نه ها . اینقدهم این وبلاگ و ملحقاتشو جدی نگیر . دیگه ببخشید بدو بیراه و متلکش این دفه کم شد ! جبران می کنم !
آهای ملت ! ترو خدا این مانا رو صدا کنین ! الانه میره خودشو می کشه کار دستمون میده وا !!
آقا طییب.
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 ساعت 09:19 ب.ظ
به این اقای چراغ قوه بگو پاس کردم با ۱۴.۵ هم پاس کردم.چقد هم که قهر نکرده بودی قناری. مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااینم صدا.انقد کم بد و بیراه نوشته شک کردم که خودش باشه.بالاخره هر کی یه مشخصه ای داره دیگه.
فقط یه احمق دوبار از یه سوراخ گزیده میشه ! این اخویت (از نوع مجازی البته) در حد من نیس ! بگو بره تو لونه اش ، اینقدم دم تکون نده که عق می زنم باز ! با آدم حسابیا بگرد بابا ! این عتایق چیه دور خودت جمع کردی ! چیه پیدات نیس ؟ داری یه شعر میگی توش مانا نباشه ؟ عمرا!
راستی ! یکی که آبروی حامدا رو برده اون بالا در پس کابلها در انتظاره ! در انتظارش نذار /تاریک و تارش نذار / بیشتر ازین غصه رو ....از این مزخرفات ! میگم در پس کابل ها در انتظار موندن خیلی باس بد باشه !اینا کی ان به خدا ! لطفا طوطی رو بذار دهن قند !
سلام. تنها بودم گفتم سری بزنم شاید دلکم وا شه. چیز جدیدی نبود ولی برام همین دیدن صفحه ش کافی بود. بیا گخ منتظرم .بیا ای اشنای دور .ای آده از واقعه ها . من راببر به واقعه ها. به ما سر بزن اگر چه باز هم نو میدی است که از سوراخی تنگ به امید می نگرد.
سلام از روزی که در اون یکی سایت پیدات کردم دیگه ننوشتی امروز دوباره سر زدم و باز نا امید برات پیام گذاشتم اما بعد رفتم به وبلاگ مسیح و در قسمت پیام ها ادرس جدیدت رو پیدا کردم فقط امیدوارم اینو به روز کنی با بهترین ارزوها برای تو خدانگهدار
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
خدا رو شکر برای وجودت عزیز دل
خوش آمدی پس از واقعه
سلام .... ببخشید دیر اومدم ..... زیبا بود .... موفق باشی بای
سلامی دیگر..........معلومه کجایی؟......عجب سئوالی،خب معلومه دیگه........خوش آمدی.............راستی وقت کردی لینک منم بزار.........یا حق
مانا جان سلام.
تو هم که مدام از پس واقعه ها می آیی و می روی.
ما را هم که فراموش کرده ای . همان گونه که خدایمان ...
نیستی و این برای من سخت . ما منتظر هستیم حتی اگر بخواهی قلمت را کنار بگذاری.می مانیم تا ....
برای عزیزانمان دعا کن . نسل سبز ما این روز ها هوایش بارانی است. دوست داشتی خیس شدن را از پس یک واقعه به خانه مان سری بزن.
برای تو ای نا شناس .ما در پس این کابل ها در انتظاریم.
چشم.مگه تو گذاشتی رفتی .گفتی با خودت که ا خدا مر گمان بدهد داداشی هم داشتیم .هر چند برای روزهای خوشی.چشم با وحید کاری ندارم از اول هم کاری نداشتم اصلا میروم و برایش مینویسم دسته کورها به وجود شما احتیاج مبرم دارد.لطفا قدم رنجه کنید و....(داشتم عادت میکردم.داشتم کم کم عادتمیکردم اینجا نیام تو کامنتای خودم هم دمبال مانایی نگردم حالا هم که اومدید.خوش اومدید.شاید نه حتما با خودتون میگید این اون طییبی که من میشناسم نیست.باشد من که چند ماهی هست با خاطرهءمانا صفا میکنم.ببخشید هر قدر سعی کردم از این شیرین تر نشد بنویسم.لعنت به هر چی وبلاگ دو نفرهء بد قدمه .بگذریم بگذریم بگذریم بگذریم.هر چی ادامه میدم بد تر میشه.دم امتحاناحال نداشتمون گرفته تر شد.واسه معذرت خواهی بخاطر این نو شته ها ......برمیگردم.
سلام... برزخات را میشناسم انگار.. و ... متاسفم.
سلام آبجی .تا اولین امتحانم کمتر از ۲۴ ساعت مونده.گفتم که...واسه معذرت خواهی میام.اما یه حرفی نگفته مونده.آبجی گوش یکیمون که رفته بی خبر و اون یکی رو احساسشو عشقشو کفی کرده باس کشیده شه.اگه اون گوش مال ماس خوب یا علی بکش ابجی بکش هر چه از دوست رسد نیکوست.اصلا ما که از اول یقه کتمونو دو دستی پیشکش کرده بودیم.بزن تو گوشمون ابجی بزن که نگن داره بی لهونه گریه میکنه مرده گنده.ده بزن ده.باز داره تلخ میشه حرفام .زودتر برم.راستی خیلی سنگین بود برام .اما رفتم پیشش گفتم بیاد واست کامنت بذاره.نوشتم ابجیم کم ادم راستکی تو کوچه و خیابون میبینه اینجا هم دلش هوای تو رو کرده.اگه نیاد میرم التماس میکنم.یهبار خوشگل دعامون کن.تا فردا خوشحال بیام پیشت.(کسی به من نگفته بود که خانه بی تو مانده .که شهر از تو خالی است کسی غزل نخانده)هنوزم آبجی ،ماناس واسه طییب.یا حق.
وایییییییی ... سلام ... اومدی عزیزکم؟ خوش اومدی که برگشتنت دلمو شاد کرد ... منتظرتم خانومی ... بیا خونه امو گل بارون میکنم به صفای قدمت ...
میخواهم از بغضی بگویم که شاید گلوی تو را هم میفشارد ... بیا با هم بگرییم ...
اگه می خوایی در مورد کامپیوتر بیشتر بدونی به من یه سر بزن.به تمام سوالات هم جواب می دم.
سلامی دوباره......ممنون که سر زدی....نمیدونم شاید قاطی کرده باشم....ولی این فقط گشایش یک عقده بود.......یه نوشته سیاه........از اون نوشته هایی که بعضی آرزوشو دارن ولی جراتشو ندارن میترسن سنگ شن.........این فقط یه گپ بین دو تا رفیق بود همین.........منتظر نوشته ات هستم...............یا حق
سلام مانای عزیز!!!خیلی خوشحالم کردی که کامنت گذاشتی...امیدوارم که حضورت پر رنگتر بشه...بازم منتظرت هستم...
ببخشید نوشته ۱۲ مال من بود که اسمم ولینکم جا افتاد........
باید از غلاف خودمون خارج بشیم. دیگه بسه بنویسیم حالمان خوبه وسلامت هستیم ، شما چطورید، چکار میکنید؟
دیگر زمان حکمرانی بزرگترها بر کوچکترها از بین رفته، الان ایده کسانی فقط می تواند تاثیر گذار باشد که بیشتر،سریعتر و قوی تر جلو رفته اند موفق باشی
هی خنگای خدا!
نکنه جدی جدی فکر کردین من اهل قهر و این جنگولک بازیام ؟
الحق که خنگین !
چته تو ؟
راستی جان من چهار خط مطلب می تونی بنویسی توش اسمت نباشه ؟ مگه حافظی تو ؟؟
دیگه ام اینکه اون بچه جنوب شهرو بگو بشینه سر درسش . بعید می دونم استاتیک هم پاس کرده باشه !!
میای اون ورا راجع به نوشته هام نظر بده . تعریف معریف نه ها . اینقدهم این وبلاگ و ملحقاتشو جدی نگیر .
دیگه ببخشید بدو بیراه و متلکش این دفه کم شد ! جبران می کنم !
آهای ملت !
ترو خدا این مانا رو صدا کنین ! الانه میره خودشو می کشه کار دستمون میده وا !!
به این اقای چراغ قوه بگو پاس کردم با ۱۴.۵ هم پاس کردم.چقد هم که قهر نکرده بودی قناری.
مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااینم صدا.انقد کم بد و بیراه نوشته شک کردم که خودش باشه.بالاخره هر کی یه مشخصه ای داره دیگه.
فقط یه احمق دوبار از یه سوراخ گزیده میشه ! این اخویت (از نوع مجازی البته) در حد من نیس ! بگو بره تو لونه اش ، اینقدم دم تکون نده که عق می زنم باز !
با آدم حسابیا بگرد بابا ! این عتایق چیه دور خودت جمع کردی !
چیه پیدات نیس ؟ داری یه شعر میگی توش مانا نباشه ؟ عمرا!
سلای مانا جون..
دیگه سراغمو نگرفتی...فکر کردم حوصلمو نداری:)
من همیشه بهت سر میزنم و نوشته های قشنگتو میخونم..
دلم برات تنگیده بود:*
خوشحالم دوباره سر زدی:)
هی !
نکنه مردی از بس جون نداشتی !
نکنه طرفدار های ادبیات این مرز و بوم ترورت کردن !!!:)))
راستی !
یکی که آبروی حامدا رو برده اون بالا در پس کابلها در انتظاره !
در انتظارش نذار /تاریک و تارش نذار / بیشتر ازین غصه رو ....از این مزخرفات !
میگم در پس کابل ها در انتظار موندن خیلی باس بد باشه !اینا کی ان به خدا ! لطفا طوطی رو بذار دهن قند !
سلام.......جالب بود ........راستی من برگشتم بیاید پیشم ملاقات......موفق باشی
چقد پر رو این آدم اونی که کم اورد همون بود که تریپ رنگ خدا گرفت و با ناله گفت من دیگه واستون کامنت نمی ذارم.چت بازه دیگه کاریش نمی شه کرد.
مانا.....مانا......../.
ای تمامی آنها که دوستشان میداشتم..هنوز مرا دوست دارید؟آیا باز صداتان را خواهم شنید؟
اگه خودت ٬ خودت رو یادت نره ....بقیه هم صدات می کنن....
مانا جان مطلبی دارم در خور قلب دردمندت ... منتظرم
سلام. تنها بودم گفتم سری بزنم شاید دلکم وا شه.
چیز جدیدی نبود ولی برام همین دیدن صفحه ش کافی بود.
بیا گخ منتظرم .بیا ای اشنای دور .ای آده از واقعه ها .
من راببر به واقعه ها.
به ما سر بزن اگر چه باز هم نو میدی است که از سوراخی
تنگ به امید می نگرد.
مانای عزیز..نمیدونم چی بگم..بیا برگردیم..
مانا جون ؟چرا نمی نویسی؟
منتظرم...
خوشحالم کردی با کامنت:)
مانا مانا ... کجایی دوباره عزیزکم ؟
درود...ما که در کویر میرآندیم چرا آخری چنین نمیپنداشتیم؟...عزیز برزخ ابتدای راه بود نرسیده به مقصد بازگشتی؟...بدرود...یاعلی.
مانا ... مانا دیگه خسته شدم... :( مانا می خوام گریه کنم ... ماااناااااااا :(((((((((((((((((((( ...................
٬کجایی؟٬
بی گمان با تو هستیم...
سلام .باز هم که نیستی مانا....
بد جور سرت شلوغه فکر می کنم.
سلام .....جالب بود .....طرفهای ما هم بیایین خوش میگذره .......یا حق
در راه وطن جان باید داد... وبلاگ که سهل است...
لینک من را پاک کن :(... مانا بعد از این کجا هم را ببینیم؟:(...
هی ! جدی فکر کردین من به همین راحتیا میرم !
راستی اسم ناشر اثرت چیه ؟ طفلی دل شیر داره !!!!!:)
ما که نفهمیدیم بالاخره چیکاره ای
سلام
از روزی که در اون یکی سایت پیدات کردم دیگه ننوشتی امروز دوباره سر زدم و باز نا امید برات پیام گذاشتم اما بعد رفتم به وبلاگ مسیح و در قسمت پیام ها ادرس جدیدت رو پیدا کردم فقط امیدوارم اینو به روز کنی
با بهترین ارزوها برای تو
خدانگهدار